شعر وروديه كربلا

من آمدم که گریه کنم

من آمدم که گریه کنم دست من بگیر
ترسم زمان رود شود این عرصه زود ، دیر

قسمت نشد اگر که جوانمرگ تو شوم
لطفی نما شوم درِ این خانه پیرِ پیر

باشد مرا به نوکری خود مکن قبول
من داد میزنم که شمائی به من امیر

ماه محرّم است خودم که نیامدم !
زهرا مرا کشانده دوباره به این مسیر

چونکه شفای تو اشک است ، فاطمه
بر گریه بر عزای تو کرده مرا اجیر

آخر شنیده‌ام به غمت خنده کرده‌اند
بر خشکی لبان تو در خشکی کویر

مثل زنی که مُرده جوانش شبانه روز
من زار میزنم به تن رفته در حصیر

مجتبی صمدی شهاب

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا