شعر روضه امام حسن (ع) در فاطمیه
سالها رنج مستمر دارد
باخودش داغ مستتر دارد
خودش این روزها پسر دارد
از همه غصه بیشتر دارد
شاهد است او تمام این همه را
کوچه و اضطراب فاطمه را
داغ او رنج تا ابد می شد
غصه اش بیشتر زحد می شد
فکر اینکه چگونه زد می شد
بین کوچه همینکه رد می شد
راه او را به کوچه می بندید!
مادرش را زدید , می خندید؟
رازداری سالها سخت است
گریه و بغض بی صدا سخت است
روضه ی او برای ما سخت است
گفتن داغ مجتبی سخت است
روی آتش سپند, می فهمی؟
مادرش رازدند, می فهمی ؟
در درونش شراره می گردد
شب او بی ستاره می گردد
قلب او پاره پاره می گردد
پی یک گوشواره می گردد
گیرم آن را زخاک بردارد
باچه حالی دوباره بگذارد؟
درو دیوار آتشش می زد
داشت مسمار آتشش می زد
غصه هر بار آتشش می زد
خواب و بیدارآتشش می زد
خواب می دید درد را هرشب
ضرب دستان مرد را هرشب
یوسف شهر زود پیر شدی؟
از غم و غصه بود پیر شدی؟
مادرت شد کبود پیر شدی؟
طعنه میزد حسود, پیر شدی؟!
دومی از زمانه سیرت کرد
خنده های مغیره پیرت کرد
گریه کردی تمامی شب را
گاز کم گیر گوشه لب را
کاش پائین بیاوری تب را
پاک کن اشکهای زینب را
هرچه باشد بزرگتر هستی
صاحب صبر بیشتر هستی
توبگریی حسین جان چه کند؟
زینب از حرف این و آن چه کند؟
مادر پیر و قد کمان چه کند؟
مرد می داند این زمان چه کند
حسنم مردباش, گریه نکن
محرم درد باش,گریه نکن
دردتو بین سینه می ماند
نرم و آهسته باز می خواند
آنچه در قلب درد بنشاند
ریگ خونی کوچه می داند
جنس خاک مدینه سرد نبود
حق تو از زمانه درد نبود
درد تیر و کمان بماند بعد
حرف نامردمان بماند بعد
روضه زهرتان بماند بعد
قبر بی سایبان بماند بعد
شرح داغ تورا حروف کم است
بهر تومقتل لهوف کم است
داغ وا مادرم برای شما
شاه صاحب کرم برای شما
نذر می آورم برای شما
از حرم تا حرم برای شما
چه شود گنبد تو, ای جانم!
شوکت مشهد تو, ای جانم!
طرح ایرانی حرم با ما
و چراغانی حرم با ما
مرثیه خوانی حرم باما
نقش ایوانی حرم باما
لطف و اکرام بیشتر باتو
فرج مهدی از سفر با تو
محمد علی رضاپور