شعر مناجات با امام زمان (عج)
آلوده ام, آلوده را هم راه باید داد
راهى نشان بر بنده گمراه باید داد
شرمنده ام, شرمنده را تکریم باید کرد
تا مى شود شرمنده را درگاه باید داد
عبد سراپا جرم را از در نمى رانند
آنکه زمین خورده مدد گهگاه باید داد
درمانده ام, درمانده را هم یار باید شد
سلطان که مى داند گدا را جاه باید داد
آقا بدى هاى خودم را خوب مى دانم
بد را نجات از دشمن بدخواه باید داد
من یوسف دل را به چاه سینه افکندم
گاهى طنابى در درون چاه باید داد
سر در نمى آوردم از کرب و بلا اصلاً
وقتى دلم مى سوخت دیدم آه باید داد
ارباب آمد با غم خود آشنایم کرد
دیدم که دل را هدیه بر آن ماه باید داد
من تازه فهمیدم تمام عمرِ دنیا
دل را, قیامت را, به قتلگاه باید داد
من از حرم تا قتلگاهِ یار را دیدم
جان را برای حفظ خیمه گاه باید داد
با گوش دل در قتلگاهِ شاه بشنیدم
این نوحه را بر غربت این شاه باید داد
آقا گُلی گم کرده ام, رحمی به خواهر کن
قدی کمان آورده ام, رحمی به خواهر کن
شاعر؟؟؟