شعر ولادت امام حسن مجتبی (ع)
خبر رسید : که مادر شده است کوثر عشق
نشسته دلبر این طایفه , برابر عشق
حسن امید دو عالم , حسن برادر عشق
بیا و مژده بگیر از پدر و مادر عشق
بیا که شامل لطف خدا شویم امشب
به زیر پای کریمی فدا شویم امشب
ستاره می چکد از گوشه های چشم حسن
قنوت دست گدا و دعای چشم حسن
نوشته روزی ما را به پای چشم حسن
تمام ایل و تبارم فدای چشم حسن
من از ازل حسنی ام و تا ابد حسنی
حسن , عصاره ی آیات مکی و مدنی
جزامی ام که نگاهم به راه او مانده
فدایی ام که سرم در سپاه او مانده
اگر دلم به دو چشم سیاه او مانده
یقین که عاقبتم بر نگاه او مانده
اگر نگاه کند , “عاقبت بخیرم” من…
به پای عشق حسن , هانی ام , زهیرم من
قیامتی است خدایی حسن , ز پا تا سر
گرفته عطر نفس هاش , خانه را در بر
دلیل شادی بابا و خنده ی مادر…
به روی دوش نبی جای اوست تا آخر
چه خار تیز و بزرگی به چشم عایشه شد
امیدِ فاطمه , منجر به خشم عایشه شد
دخیل بسته ام امشب به تیغ مژگانش
ملائکه همه افسون و جمله حیرانش
به معرکه همه مبهوت رزم و طوفانش
فدای قبر غریب و فدای ایوانش
خدا کند که بسازیم صحن و ایوانی
به دست کارگرانی ز نسل سلمانی
گره زدم دل خود را به خاک بی حرمش
امید دارم همیشه به دست با کَرَمش
به آن نگاه پر از مهر و پاک و محترمش
برای توبه به درگاه حق , بیاورمش…
که او امید جهان است و شافع عَرَصات
هزار بار به این مرده داده آب حیات
همیشه داغ مدینه به قلب او مانده
بلور بغض عجیبی در آن گلو مانده
هنوز هم در خانه که پشت و رو مانده
به گوش کودکی اش هم , بگو مگو مانده
عصای کوچه و بی یاوری مادر بود
برای مادر تنها , شبیه لشکر بود
حرامزاده ای آمد که راهشان سد شد
برای غیرت این نوجوان عجب بد شد
هر آنچه بر سرشان تاکنون نیامد… شد!
حریم خانه شان , راه رفت و آمد شد
صدای ضربه ی سیلی ز خاطرش نرود
عذاب صورت نیلی ز خاطرش نرود
پوریا باقری