طلیعه ی خورشید
مراشبیه عبایت تکان بده آقا
مرابه زیرِکسایت مکان بده آقا
کمی زچهره ماهت نقاب بر افکن
دوباره برتن این مرده جان بده آقا
به دست فیض کریمت طلیعه ی خورشید
گدای پشت درم, آب ونان بده آقا
به دانه هرموژه ات تیرِ زهد برقلب است
زِ ابروانِ هِلالت کمان بده آقا
توراقسم به نفسهای آخرِ قاسم
برای خوب شدن یک زمان بده آقا
به جان فاطمه محجوب میشوم آخر
زخادمان تو محسوب میشوم آخر
چه مزه ای بدهد ازجگر حسن گفتن
زِ مغرب رمضان تا سحر حسن گفتن
خدابه حق حسن, یاحسن به حق خدا
شدم عبیدتو با اینقدر حسن گفتن
تمام روزی نوکر به دست ارباب است
که آب ونان من است بیشتر حسن گفتن
ز بعدذکرِ حسین یاحسین ،میچسبد
قسم به حضرت زهرا دگر حسن گفتن
ببرتونام حسن را که عاقبت بینی
نجات بخش صراط است هرحسن گفتن
تنورعشق حسین ، از دم حسن گرم است
که اشک روضه وسوز،ازغم حسن گرم است
دوگوشواره حسن را چه گوشه گیرش کرد
و گوشه پاره حسن را چه زود پیرش کرد
حمید عرب خالقی