شعر مناجات با خدا
عزیزم حسین(ع)
ورقِ زندگی ام را به خدا برگرداند
نور عشق تو ز بیراهه مرا برگرداند
من خطا رفتم و پیش همه گفتم با عشق
ناز چشمان تو من را ز خطا برگرداند
تکیه ات آمده بودم که زمانم گذرد
چایی روضه دلم را به شما برگرداند
گرچه نذر تو شدم، از تو هوس دورم کرد
مادرم پیش تو من را به دعا، برگرداند
نام تو از لب من پای گناهم افتاد
توبه اما به زبان نام تو را برگرداند
چشمهایم ز حیا بود تهی تا اینکه
گریه بر داغ تو من را به حیا برگرداند
روضه خوانم چه کنم هست ردیفم روضه
روضه را مادرتان هدیه به ما برگرداند
مادرت با کمک فضه در آن عصر غریب
صورت از آن دو نفر، مرد نما برگرداند
بعد ها مادرتان دید که یک خنجر پست
قصد قربت سرتان را به قفا برگرداند
با سنان زیر و رویت کرد سنان در گودال
بدنت را به سرِ نیزه ز جا برگرداند
حسن کردی