تا پای عشق تو میان سینه وا شد
برق دو چشمانم به همراهش رها شد
چشم همه سمت من بیچاره آمد
پس نوکرت آواره پس کوچه ها شد
من هیچ بودم با شما معراج رفتم
معراج من هم دیدن کرب و بلا شد
ما با بهشت کربلایی خو گرفتیم
جنت برای گریه کنهایت سوا شد
شکر خدا زخمی میان سینه مانده
الحمدا… که دعاهایم روا شد
من خواستم تا مرهم زخم تو باشم
گفتی که با اشک تو زخمی دوا شد
هر کس که بی زحمت به عشق تو رسیده
مولا به آسانی ز درگاهت جدا شد
عسر و هرج دارد دَر این خانه ماندن
اینگونه سهم زینبت دشت بلا شد
لیلی شدی تا که بسنجی یار خود را
مجنوترینت خواهری تنها فدا شد
حیران میان تیرهایی که شکسته
مقتل رسید و قلب او آخر رضا شد
با بوسه ای بر روی رگهای بریده
این نذر آخر هم برای او ادا شد
جواد قدوسی