علیک السلام
گفتم توسلی کنم امشب بنام تو
ای عبد صالحی که بُوَد حق کلام تو
همراه فطرس است همیشه سلام من
دارم امیدها به علیک السلام تو
داری نصب ز نور وشجاعت همین بس است
بابت علی و ام بنین هست مام تو
غبطه خور تواند شهیدان راه حق
یعنی که شامخ است به عالم مقام تو
جور دگر معامله با من نموده عشق
هنگامه ای که زندگی ام شد بنام تو
مست میِ دگر نشوم تا به روز حشر
یک لحظه گر زنم لب خود را به جام تو
بر تخت پادشاهیِ عالم نشسته ام
از آن زمان که جان و دلم شد غلام تو
در لحظه لحظه ی گذر زندگانی ام
بر من رسیده لطف همیشه مدام تو
حتی ارامنه به تو هستند ملتمس
باب الحوائجی و کنند احترام تو
دارد برای خلقِ همه اهل روزگار
آزادگی و درس مروّت پیام تو
جای دو دست هدیه نموده دوبال را
آنهم به پاس کوشش و آن اهتمام تو
محشر تمام قد شده در روز حشر تا
با چشم خود نظاره کند بر قیام تو
تشنه لبی تو بر لب دریا هنوز هم
آبم کشد خجالت از حُسن مرام تو
میلاد یعقوبی