شعر شهادت حضرت مسلم (ع)
غریب کوفه
زحمتی دارم ای نسیم سحر
ببری تو پیام مسلم را
برسی خدمت عزیز دلم
برسانی سلام مسلم را
–
ابتدا جای من ببوس او را
بعد با او بگو تو از حالم
بگو ای کاش فرصتی میشد
تا بیاید خودش به دنبالم
–
عرض کن جان مادرت برگرد
کوفیان کینه ی تو را دارند
خواب دیدند بهر گودالت..
و برای تو نقشه ها دارند
–
این جماعت نه رحم دارند و
نه حیا و نه ترس فرداشان
تا که دیدند سکه های طلا
پرشد از نفرت تو دنیاشان
–
داد از دست کوفیان..ای داد
تشت بی آبرویشان افتاد
حرمله خنجر و کمانش را
نیش خندی زد و نشانم داد
–
جان زهرا مرا حلالم کن
شرم دارم ز روی خواهر تو
آه از لحظه ای که می آید
پای نعش علی اکبر تو..
–
آرمان صائمی