شعر وروديه محرم
غلام حسینم من
نوشته اند مرا نوکر و غلام ازاول
سپرده اند به تو حضرت امام از اول
زده به طالع خود مُهری از جنون مداوم
کسی که وا کند از تربت تو کام ازاول
زند به شهپر جبریل طعنه از روی قدرت
پری که دوخته شد بر غبار بام از اول
کسی که خواسته باشد به عرش دست بیابد
میان خیل سگانش کند مقام از اول
گریست آدم و بخشیده شد که حکم الهی
برای عشق تو گسترده است دام از اول
شده پیمبر و صاحب کتاب گشته کسی که
به سیدالشهدا داشت التزام از اول
الست می زده هر کس از آن پیاله که دادند
که ریخت ساقی ما خون دل به جام ازاول
برای خلق غلامان ونوکران تو خالق
ز خاک کرببلایت گرفته وام از اول
بعید نیست ببخشد گناه قاتل خود را
کسی که بوده همیشه ته مرام ازاول
عجیب نیست که دورت به قتلگاه شلوغ است
همیشه دور و برت بوده ازدحام از اول
محمود شهرستانی