شعر شهادت حضرت معصومه (س)
فراق رفته نشانه دلی مطهر را
فراق رفته نشانه دلی مطهر را
گرفته بغض به دستش گلوی خواهر را
نسیم با خودش آورده عطرو بوی رضا
کشیده بر رخ خواهر غم برادر را
فقط نه اینکه برادر برای او پدر است
همان که برده دل بی قرار دختر را
یکی به طوس غریب است ودیگری ساوه
کشیده دست فلک عکس هجر دیگر را
شده است حب علی علت غریبی شان
شدند وارث جرمی که کشت مادر را
همان کبوتر زخمی که پشت در افتاد
برای حفظ ولی داد از کفش پر را
همان که خورد لگد از حرامزاده پست
ولی نکرد رها دست های رهبر را
میان جنگ در و سینه میخ شد پیروز
شکست آینه حق نمای حیدر را
همین نبود که, مسمار هم کمک میکرد
زمین زدند به ضربی امیر خیبر را
نفس اسیر قفس شد میان سینه تنگ
که آخر این نفس تنگ کشت کوثر را
علی اکبر نازک کار
سلام خوبان اهل بیتی …. لحظه لحظه فیض می بریم …خدا قوّت ….