شعر ولادت اميرالمومنين (ع)
قبله ی مردم
درساعتی شگفت, مکعّب شکست و بعد
مردیبه جای قبله ی مردم نشست و بعد
رکعـتشـدو نمـاز شدو حمـد و سوره شد
آمـدطلسم مسجـدیـان را شکــست و بعد
با یکنــفر شبیه خـودش گشـت روبرو
خود راگرفت ثانیه ای روی دست و بعد
آیاتنوبری ز درخت انار چیـد
وخواند از تشهّدش:از بودو هست و بعد
مِثلِمَثل شد و به زبان همه شکفت
از راهحلق در ته دل ریشه بست و بعد
چونروح در نسوج گیاهان حلول کرد
یکخوشه خورد از خودش و کرد مست و بعد
مقداریاز ترشّح او را زمین چشید
قیمتگرفت خاک اراضی پست و بعد
ما راببخش ما که گناهی نداشتیم
اوخواست اهل بادیه را بت پرست و بعد
هر سالگفت تا که بگویند شاعران:
درساعتی شگفت مکعب شکست وبعد…
رضا جعفری