ماه قبیله
رسید ماه قبلیه ز هر چه بالادست
نگاه ها همه حیران به رویش افتادست
عزیز مصر بداند جمال زیبا را
خدا ز مبدأ خلقت فقط به او دادست
رشیدی قد او سایه گستری کرده
که قلب حضرت زینب ز بودنش شادست
مفاد آیه ی والشمس و القمر یعنی
دقیقه ای که کنار حسین اِستادست
علی به بازوی که بوسه می زند , به به
برای مشک گرفتن چقدر آمادست
قسم به هیبت او لحظه های جنگ و نبرد
هر آنکه تن به ستیزش دهد زنا زادست
اگر که قبضه ی شمشیر را بچرخاند
بقدر ذره ای از دشمنش نمی ماند
خدا گواست که مثل پدر جگر دارد
که از مقابل او جرات گذر دارد؟
وقبل آمدن او کسی نمی دانست
که در میان زمین فضل هم پدر دارد !
شبیه فاتح خیبر قدم به غزوه نهد
نشان دهید به او قلعه ای که در دارد
وان یکاد نوشته خدا به پیشانیش
چه باک اگر که سپاهی بر او نظر دارد؟
امیر علقمه بر تن زره نمی پوشد
که شال سبز علی بسته بر کمر دارد
همین دو چشم برای مصاف او کافیست
بگو به دشمن او حمله اش خطر دارد
میان کرب و بلا که دماش بالا بود
امید اهل حرم بود تا که سقا بود
شبیه هر قمری که به سمت شب برود
علم به دوش نهادست و با غضب برود
ز برق دیده او وقت زرم جا دارد
عدو تمامی عمرش به زیر تب برود
بدین اُبهّت و غیرت همیشه پیروز است
اگر چه یک تنه سوی همه عرب برود
شجاعتش به علی رفته است و تا حالا
کسی ندیده که در جنگ عقب عقب برود
سیاه لشگر مرجانه شانس آورده
که مشک بر کف او بود و زین سبب برود
که از فرات کمی آب جا کند در مشک
و بعد از آن سوی اطفال خشک لب برود
وگر نه دشمن او ناگزیر می آید
( هنوز از دهنش بوی شیر می آید )
اگر چه قصد زمین خوردن و فرود نداشت
ولی توان رهایی از آنچه بود نداشت
همینکه مشک به دندان گرفت فهمیدند
که دست در بدن زخمیش وجود نداشت
اگر چه بر پدرش اقتدا نمود , ای کاش
که دشت کرب و بلا با خودش عمود نداشت
چه خوب تیر به چشمش هجوم آورده
ندید آن حرمی را که تار و پود نداشت …
مسعود یوسف پور