ما بدون "حسین" نابودیم
روزگاری پر از صفا بودیم
مرد میدان هر بلا بودیم
دورمان هر چه بود خوبی بود
از دروغ و ریا جدا بودیم
بال پروازمان که وا می شد
از کران تا کران رها بودیم
دلمان صاف بود و بی کینه
مؤمن و پاک و با خدا بودیم
دلمان دل نبود دریا بود
سربه زیر و چه سر به را بودیم
بندگیمان به شرط مزد نبود
به قضا و قدر رضا بودیم
در پی کبر نه ریا هم نه
ولی دنبال کبریا بودیم
نیمه شب جانمازمان پهن و…
همه مشغول ربنا بودیم
اهل العفو گفتن و توبه
اهل پرهیز از خطا بودیم
صبح هرجمعه عهد می خواندیم
با مفاتیح آشنا بودیم
کربلا هم اگر نمی رفتیم
زائر مشهد الرضا بودیم
جایمان ازدحام هییت بود
عاشق این برو بیا بودیم
لب مان از دعا نمی افتاد
ما که لبریز از دعا بودیم
دستمان میل مهربانی داشت
بهر هر کار خیر پا بودیم
آنقدر بین مان محبت بود
جای ‘من ‘ ها تمام ‘ما’ بودیم
هرشب جمعه بین سجاده
همه گریان روضه ها بودیم
هرچه بودیم هرچه که هستیم
ما بدون “حسین” نابودیم
شاعر:محمدحسن بیات لو