مظهرحجب و حیا
مظهرحجب و حیافاطمه ی معصومه
گوهر کشور ما فاطمه ی معصومه
مریم آل عبا فاطمه ی معصومه
جان به قربان تو یافاطمه ی معصومه
فاطمه نام تو و زِینِ اَبی بی بی جان
معدن عفت و کوه اَدبی بی بی جان
“فَلَهُ الجَنهَ” هرآنکس که تورا “زارَبِقُم”
حرمت خانه ی امید تمام مردم
شده حج فقرا مثل امام هشتم
ای که احسان وسخا،جود و کرم عادَتَکُم
زمزم از حوض حیاط حرمت میجوشد
خضر پیراهن خدام تو را می پوشد
گرد شمع تو زدن حلقه تمام علما
خاک بوسی شما فیض مدام علما
بردن نام تو شد ذکر قیام علما
زیر پاهای تو خاکند عِظام علما
شاَن تو چیست “فَداها” به توگفته معصوم
شاَن تو مثل خود فاطمه شد نامعلوم
بهترین عبد خدایی و سراپا توحید
به مقامت نرسد درک بشر بی تردید
ای به دل های پراز غم شده نور امید
خشتی از گنبد زرد حرم تو خورشید
کردی آباد دل خشک کویرم را تو
شهر قم مثل بهشت است برایم باتو
هرکه بر روی لبش نام تو دائم دارد
نظر لطف به او حضرت کاظم دارد
دین ما هست در آن هرچه که لازم دارد
تا احادیث صحیحی چو “فَواطِم” دارد
هرکسی درحرمت ذکر رضاجان برده
روی درد و غمش انگار که سوهان خورده
کربلا برده مرا شاه خراسان هربار
شده ام عازم مشهد به دعایت بسیار
کار من نیست به لطف و کرم تو دشوار
باید این را بکنم تا به قیامت اقرار
“حوض سلطان”شدم ازبسکه نمک گیر توام
گفتم از فاطمه تا در پی تفسیر توام
بازهم فاطمه و حال خراب و بستر
گرچه از دردشب و روزشده چشمش تر
زخم بر بازو و برسینه ندارد آخر
با نفس هاش نیامد به لبش جان دیگر
یاد زهراست اگر گریه ی او جانکاه است
عمر هر فاطمه از آل نبی کوتاه است
محمد داوری