منم گدای معصومه
اینهمه بیشتر اضافه شدن
زدن بال و پر اضافه شدن
حال خوبیست بین این زوار
با دو چشمان تر اضافه شدن
در شلوغی این حرم باید
لااقل چند در اضافه شدن
بین این صحن آینه اصلا.
چه قدر خوب هر اضافه شدن
باید اینجا رها کنم خود را
اشتیاقی ست در اضافه شدن
قلبمان در حریم با کرمان
چه قدر خوب می زند ضربان
بال های کبوتران وا شد
هر کس اینجا رسید آقا شد
زائری در شلوغی صحنت
گم شد و رفت و باز پیدا شد
چشمم هر بار بر ضریحت خورد
خشکسالش گذشت و دریا شد
بهتر از این نمی شود بانو
سائلت هر چه خواست درجا شد
دلم انگار روبروی حرم
زائری در حریم زهرا شد
چه قدر خوب روی لب دارم
ذکر زهرا و فاطمه با هم
حال خوبیست هر کجای حرم
وقت پرواز در هوای حرم
چه قدر میل گفتگو دارم
زیر ایوان غروب های حرم
مرمر و سنگ و عطروبوی گلاب
ماجرائیست ماجرای حرم
بین تکثیر نور و آئینه
می رسد بانگ ربنای حرم
آسمان را کشیده روی زمین
این دو گلدسته ی طلای حرم
حرم اهل بیت در اینجاست
حرم خوب مادرم زهراست
کیستم من گدای معصومه
سائل آشنای معصومه
حک شده روی سردر قلبم
فقط اینجاست جای معصومه
چه قدر خوب از همان اول
دل من شد برای معصومه
معجزه می کند خداوندی
دست مشگل گشای معصومه
بنویسید عالمی دارم
با امام رضای معصومه
روزی ام را شما بده بانو
رزق کرب و بلا بده بانو
مهدی شریف زاده