منم گدای نجف
به اذن عالی اعلا شوم فدای نجف
شبانه روز دلم می تپد برای نجف
خدا سپرده جهان را به ناخدای نجف
علی امام من است و منم گدای نجف
فراق شهر نجف تلخ کرده کامم را
فقط به دست علی می دهم زمامم را
نرفته از سر من نغمه ی اذان حرم
همیشه سجده کنم رو به آستان حرم
نکرده ام طمع شأن زائران حرم
مرا سگی بنویسید و پاسبان حرم
به عشق شهر نجف سر کنم جوانی را
نجف نرفته نمی فهمد این معانی را
به کوه قاف رسد آدم از سیاهه ی چاه
به نام نامی حیدر علی ولی الله
نیامدم به درش بهر کسب حشمت و جاه
نشسته ام دم این خانه محض گوشه نگاه
خودش نوشته مرا اهل مذهبش باشم
اگر قبول کند عبد زینبش باشم
کسی که در غضب از لعنِ منکر مولاست
دروغ گفته موالیّ حضرت زهراست
و دین گریزی مردم به گردن آن هاست…
…که گفته اند تبرّی در این زمانه جفاست
محبت شه مردان بدون لعن مخواه
که “لا اله” روا نیست بعد “الّا الله”
علی است حبل متین و علی است حصن حصین
علی است ناجی مظلوم و همدم مسکین
علی است سینه ی غمدیده ی مرا تسکین
علی علی کنم و کام من شود شیرین
نوا و ذکر علی بهترین مناجات است
دعا بدون علی لاجرم خرافات است
بگو به هرکه به دنبال اولی باشد:
فقط خلیفه ی بعد از نبی علی باشد
ز محکمات کتاب، این بیان جلی باشد
برای هرکه به او مرتضی ولی باشد…
…پیامبر به خدا گفته “وال من والاه”
به شأن منکر او گفته “عاد من عاداه”
زمانه بر سر جنگ است و من گرفتارم
ولی غمی به دلم نیست تا علی دارم
گره زدم دل خود را به زلف دلدارم
اگر که آبرویم رفته و گنهکارم…
…دلم خوش است محب علی و فاطمه ام
علم به دوش ولایت بدون واهمه ام
علی یگانه ی دهر است و صاحب منبر
فقط علی است که خوابیده جای پیغمبر
کسی نبوده حریف نبرد با حیدر
به قدرت علوی کنده شد در خیبر
خلیفه ای که به خیبر فراری از جنگ است
برای امت اسلام مایه ی ننگ است
محبتی که به هر مرده دل حیات دهد
ز پرتگاه هلاکت مرا نجات دهد
به روز حشر فقط مرتضی برات دهد
ندای عفو اگر بهر سیئات دهد…
…صحیفه ی همگی پاک می شود زگناه
قسیم جنت و نار است روز وا نفساه
نگیر خورده به قلبی که از علی خالی است
رسیده نصّ صریح نبی دلیلش چیست
مگر نگفت که معیار طیب مولد کیست؟
حرام زاده یقینا محبّ حیدر نیست
هزار شکر گرفتار مرتضی شده ایم
به لطف فاطمه از منکرش جدا شده ایم
کتاب فضل امیر نجف شده قرآن
علی است قدر و نبأ، هود و غافر و انسان
بیان منقبتش آیه های الرحمن
اگر که گفته خدا کُلُّ مَنْ عَلَیْهَا فَان…
به غیر وجه خدا فانی اند اهل زمین
علی است وجه الهی، علی است باطن دین
اگر چه غرق خطا هستم و اگر چه بدم
به سینه سنگ کسی را به غیر او نزدم
بگو به او که بُوَد خالق وجود و عدم:
فقط محبت ذریه ی تو را بلدم
از آن زمان که تو گفتی فمن یمت یرنی
دلیل شوق من و آرزوی مرگ منی
محبت شه مردان به دل اگر دارم
به لطف و مرحمت و لقمه ی پدر دارم
اگرچه سینه ی محزون و چشم تر دارم
ولی ز لطف امیر نجف خبر دارم
علی است مظهر لطف خدای عزّوجلّ
علی نجات دهد شیعه را به وقت اجل
دوباره چله گرفتم دم از علی بزنم
علی علی شده ذکر معطّر دهنم
در این دیار غریبم نجف بوَد وطنم
خدا کند که دم مرگ این شود سخنم:
“اقول اشهد ان لا اله الا الله”
“محمد است رسول و علی ولی الله”
مهدی علی قاسمی