شب بود ناگهان همه جا پر ز دود شد
بیت الحرام فاطمه جایِ یهود شد
نامرد تا که دید عزیز مدینه ام
بر این شکوهِ مادریِ من حسود شد
سجاده ام کشید و نماز مرا شکست
با ضربه ای قیام نمازم سجود شد
وقتی به رویِ خاک تنم را کشید و بُرد
جای عمامه دورِ گلویم کبود شد
بار دگر مدینه و یک مرد بد دهن
آنچه سزای آل پیمبر نبود شد
در بین شعله ناله زدم عمه جان کمک
در پیش دیده آتش خیمه شهود شد
شکر خدا ندید کسی سر برهنه ام
بر حفظ آبرو شب تاریک سود شد
آنکس که بین کوچه باریک ضربه خورد
داند چرا دو گونه مادر کبود شد
قاسم نعمتی