شعر وروديه كربلا

نجابت

یک کاروان شکوه و جلالت رسیده است
یک پارچه عفاف و نجابت رسیده است

یک کاروان ملائکه دور و بر حرم

یک شهر ، ماهِ خوش قد و قامت رسیده است

آهنگ طبل، بوی شرافت نمیدهد
از این صدا ، صدای شرارت رسیده است

ترسیده اند این زن و فرزند محترم

تا حرف به جدائی و غربت رسیده است

علیا مخدرات حرم هول کرده اند

اینجا کجاست؟ روز قیامت رسیده است

من از نگاه حرمله‌ی پست خوانده ام

اصلا برای کشتن و غارت رسیده است

می بینم اینکه در کنف آیه‌های زخم

پیغمبر حرم به رسالت رسیده است

می بینم اینکه بی تو در این شهر بی حیا

کارم به ریسمان و اسارت رسیده است

می بینم اینکه با همه‌ی بغض و کینه ها

چه بر سر خدای شجاعت رسیده است

می بینم اینکه بعد علمدار لشگرت

کار حرامیان به وقاحت رسیده است

اصلا بعید نیست ببینم که دشمنت

در غارت تنت به رقابت رسیده است

میبینی آخرش تو به بازارهای شام

که کار خواهرت به خجالت رسیده است
محمد عظیمی
نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا