شعر گودال قتلگاه
نفس مطمئنّه
تا اینکه نیزه ای بدنش را به خون کشید
گرگی رسید و پیرهنش را به خون کشید
از یک طرف عمامه و از یک طرف عبا
هر کس به یک طریق تنش را به خون کشید
سر نیزه های کُند, فرو رفته در تنش
اوضاع دست و پا زدنش را به خون کشید
آهسته گفت تشنه ام اما شنید شمر
با چکمه لعنتی دهنش را به خون کشید
با “نفس مطمئنّه” به حالِ عروج بود
نامرد “نفس مطمئنش “را به خونکشید
بر سینه اش نشست و سری ماند و خنجری
قبل از بریدن سرش افتاد خواهری
هانی امیر فرجی
گویند "می" نمی شود از راه گوش خورد!
من "یا حسین" می شنوم مست می شوم
…………………………………………….
التماس دعا کربلایی
با سلام و ارادت
با مرثیه هایی جدید به روزیم.
التماس دعا
یا علی
سلام
بفرمایید روضه…
یا عباس…یا مظلوم…
یاعلی
سلام داداش
با نام باب الحوائج شاهزاده علی اصغر به روزم
اللهم عجل لولیک الفرج
راستی امشب با امیر توفیان بودم. گفت رفیقین باهم … سلام رسون خدمتت…