نوری تلألو کرد
نوری تلألو کرد و دنیا را بهم ریخت
شوری رسید و حنجرِ ما را بهم ریخت
نورش شد عالمتاب و تا عرشِ خدا رفت
نظم و نظامِ اهلِ بالا را بهم ریخت
از خانه ی زهرا و حیدر.. آیه سر زد
چون مصحفی شد کلّ معنا را بهم ریخت
زینِ اب است و زینتِ دامانِ ولایت
با گریه هایِ خود ابیها را بهم ریخت
در امتدادِ اشک هایش،مجتبا را..
حتّیِ دلِ رنجور زهرا را بهم ریخت
(آرامش اش در دامن نورِ دو عین است)
(لبخندِ او با دیدنِ رویِ حسین است)
آمد که تا پشت و پناهِ عشق گردد
آمد که تا مست از نگاهِ عشق گردد
آمد که با ظرفیت بالایِ روحش
مهمان پذیرِ درد و آهِ عشق گردد
این بانویِ عظمایِ عالم بی نظیر است
او آمده گردی به راهِ عشق گردد
می پرورد این شیر را شیرِ شجاعت
بعد از حسین او سرسپاهِ عشق گردد
در شامِ تاریکِ زمانه بی کم و کاست
او آمده نورِ نگاهِ عشق گردد
(این زینب است پیغمبری از جنسِ حیدر)
(بر هیبتش بر قدرتش اللّه اکبر)
پیغمبری اسلام حاویِ پیام است
بر مردمِ دنیا پیامش با سلام است
این زینب است و احترامش بی تعّلل
واجب ترین والاترینِ احترام است
این زینبِ مولاست کارش مطمئناً
در بُرهه هایِ مختلف تنها قیام است
بی حرمتی بر چادرِ بانویِ عصمت
حتّی به قدرِ گفته ای اصلاً حرام است
عبد و غلامی در حریمِ پاکِ زینب
بهرِ گدایانِ حسین حُسنِ ختام است
(شکرِ خدا که نوکرِ این آستانم)
(سنگش به سینه می زنم تا می توانم)
عاجز شده گفتار ما ادراکَ زینب
بالاتر از پندار ما ادراکَ زینب
باید هزاران سال کسبِ معرفت کرد
در محضرِ دلدار ما ادراکَ زینب
او مریم است و دخترِ قدّیسه ی دهر
آئینه ی کرّار ما ادراکَ زینب
مدحش فراتر از عقولِ عالمین است
صدیقه است انگار ما ادراکَ زینب
ایکاش شعری در خورِ شأنش سرائیم
الکن شدم در کار ما ادراکَ زینب
(اللّه اکبر از مقامِ بانویِ عشق)
(مبهوتم اصلاً از قیامِ بانویِ عشق)
ما گریه کُن ها را بپایِ او نوشتند
ما سینه زن ها را برایِ او نوشتند
این حنجره ها وقفِ بی بی باشد و بس
ذکرِ حسین را با صدایِ او نوشتند
بال و پری دادند تا دورش بگردیم
پروازِ ما را در هوایِ او نوشتند
در روضه ها تا می توانی لطمه زن باش
چون روضه ها را با نوایِ او نوشتند
امّ المصائب باشد و امّ العجایب
مرثیه را در کربلایِ او نوشتند
(عاجز شدیم از او به قدرِ فهمِ ناقص)
گفتیم از بانو به قدر فهمِ ناقص)
محسن راحت حق