شعر شهادت حضرت عبدالله بن الحسن (ع)شعر محرم و صفر
نیزه ها نفست را بریده اند
میخواستم به جای پدر یاورت شوم
جای عمو به اشک غم آب آورت شوم
احلی من العسل نه فقط سهم قاسم است
بگذار تا عمو غزل دیگرت شوم
با بغض کوچه ها به هواخواهی امدم
میخواهم از خدا سپر حنجرت شوم
گودال مثل کوچه و شمشیر آتش است
وقتش شده فدای تو و مادرت شوم
دیدم که نیزه ها نفست را بریده اند
دیگر نشد به خیمه تماشاگرت شوم
هرگز مخواه بعد تو با چشم های خیس
من شاهد اسارت این خواهرت شوم
آغوش وا کن ای گل صد چاک زیر تیغ
تا زایر ضریح تن اطهرت شوم
دستم شکست و حرمله چشم انتظار من
بگذار تا شبیه علی اصغرت شوم
حسن کردی