منم تجسم شیری به دام افتاده
به دام جمعیتی بد مرام افتاده
چنان پراست شکمهایشان زمال حرام
که از سر همه عشق امام افتاده
هجوم زخم به جانم نشسته و بدنم
شبیه فاطمه در ازدحام افتاده
میان شهر مسلمان نمای مسلم کش
غریب در ملا خاص وعام افتاده
چه خوابها که برای عقیله ات دیده اند
زبان برای بیان از کلام افتاده
زبس هوای تو راپرورانده ام درسر
که از تنم به همین اتهام افتاده
منم که باهمه ی جان به شوق پابوست
سلام کرده و از روی بام افتاده
هزار شکر میمیرم و نمی بینم
به خاک جسم تو بی احترام افتاده
عالیه رجبی