واژه ی ناب
حرفهایی خدایی آوردم
بیتهایی طلایی آوردم
حرف من نیست حرف خورشید است
سخن از عید نور و امِّید اس
گفته ی مصطفی رسول الله
برگی از نطق حیدر و زهرا
لوپِّ هر مطلب امام کرم
اوّل و آخر پیام حرم
های و هوی نقاره با ناله
واژه ی ناب ِ یا اباصالح
سامرا خیره مانده و بی تاب
چه عجیب است جلوه ی سرداب
نرگس منتخب شده می دید
در وجودش تلاطم توحید
دور از شور و شرِّ بیگانه
پیش چشم حکیمه در خانه
وعده ی حق رسید و عرش شنید
از فرستاده آیه ی ” وَ نُرید”
پایه ی کاخ فتنه ها شد لق
روی بازو نوشته جاء الحق
وعده های نبی در این مَهد است
دم عالم فرازی از عهد است
صاحب طلعه ُ الرَّشیده رسید
آمده غـُرَّ ه الحمیده پدید
طفل گهواره آسمانی شد
آسمان صاحب الزّمانی شد
مادرش بی قرار و دلواپس
نگران از نفاق اهل هوس
گفت مولا : گل مرا چیدند
انتظار زمانه دزدیدند
با سلام خدا و این پیغام
وَ کلام امام شد آرام
پسرت عشق آسمانیهاست
عرش حق زیر پای این آقاست
اِنس و جان مات نور قامت اوست
نـُه فلک در صف زیارت اوست
مُهر تکمیل دین پیغمبر
عقده ی تیغ و بیرق حیدر
اوج رویای یاس و آن غنچه …
که زمین خورده اند در کوچه
آرزوی ستاره های به نی
بُهت ناموس و بغض مجلس می
غیرت الله پای شط ِّ فرات
روضه ی مشک پاره در عرفات
مادری با نوای لا لا یی
دختر و روزگار زهرایی
ناله و ضجِّه های هر مظلوم
حاجت ربـّنای هر معصوم
روز موعود ندبه است بیا
وصل تو عید کعبه است بیا
دلبرا تکیه کن به بیت الله
با دم یا علی ولیُّ الله
این سکوت مدینه را بشکن
گردن اهل کینه را بشکن
سوی ایران بیا و با مستان
بگذر از زیر سایه ی قرآن
با بر و بچّه های هیأتها
گریه ای کن به صرف عاشورا
قدمی مثل حیدر کرّار
به سوی مشهد الرِّضا بردار
بــِـنــِشین رو به پنجره فولاد
وَ بیا بین صحن گوهرشاد
رو به ایوان طلا دعایی کن
عاشقان را تو کربلایی کن
یاد سقــّــا پیاله ای از آب
نوش کن با سلام بر ارباب
طالب خون سرخ عاشورا
العجل ای مسافر زهرا
حسین ایمانی