این طفل که لب تشنه ی یک قطره آب است
یک قطره از اشکش چو فیض صد شراب است
کرب و بلا حالا دو تا خورشید دارد
بر روی دست آفتابی آفتاب است
این که جلوی خیمه ها زانو زده کیست؟!
شاید زبانم لال بیچاره رباب است
اصلاً بیا و فکر کن که آب خورده
اصلاً بیا و فکر کن یک گوشه خواب است
اینکه نمیخوابد علی تقصیر تو نیست
به جای لالا بر لب تو آب آب است
گیسو نکش اینقدر تو تازه عروسی
ای کاش میشد زودتر دست تو را بست
حالا دلت که سوخته ما را دعا کن
خانم دعای تو یقیناً مستجاب است
علی اکبر لطیفیان
یا باب الحوائج شش ماهه