شعر محرم و صفرشعر مصائب اسارت شامشعر مصائب اسارت كوفه
کوفی و شامی یکی از دیگری بدچشم تر
کوفی و شامی یکی از دیگری بدچشم تر
مانده ام گویم امان از کوفیان یا شامیان
رفتن و ماندن به یک اندازه داغم می کند
مانده ام گویم بران ای ساربان یا که مران
دیدنت بر نی هم آتش زد هم آرامم نمود
مانده ام گویم بمان پیشم حسین جان یا نمان
صوت تو دل می بَرد اما امان از سنگها
مانده ام گویم بخوان قرآن حسین جان یا نخوان
اشک تو بر نیزه هم از دیده جاری می شود
مانده ام گویم بدان از حال زینب یا ندان
مهدی مقیمی