دستی آمد به روی صورت تو جا انداخت
پایی از راه رسید و جلویت پا انداخت
یکنفر که دلش از بغض قدیمی پر بود
ضربه ای زد به در خانه و در را انداخت
عدّه ای را به درِ خانه ی تو آورد و …
از روی کینه ی دیرینه به دعوا انداخت
آمد و با همه بی حرمتی اش در کوچه
ریسمان گردنِ”مولا”ی دو دنیا انداخت
در قیامت جلوی چشم همه می اُفتد
آنکه در کوچه تورا بین تماشا…انداخت
محمدحسن بیات لو