سائل یک دعاى اربابم
خادم بچه هاى اربابم
غم ندارم، فلک زند سنگم
من سگِ باوفاى اربابم
دل من با همه غریبه شده
که فقط آشناى اربابم
خستگى در دلم ندارد جا
می دودم تا براى اربابم
سگِ سگهاى کربلا هستم
من گداىِ گداىِ اربابم
وصله نامناسبی هستم
در کنارِ رداى اربابم
خاک برسرترین، محب هستم
سر ندادم بپاى اربابم
حججی ها کجا و من! حاجى
نشد این سر فداى اربابم
حنجرِ پاره ،ذبح او بودم
کاشکى در مناى اربابم
کاش نذر عزاى او بودم
گوسفندِ غذاى اربابم
آه! آبش نداده، میبُرّد
سر زتن! از قفاى اربابم
دست و پا میزند بخون! بودم
کاشکى من بجاى اربابم
سید محمد میرهاشمی