شب و روزم همه با از تو شنیدن سپری شد
عمرم ای دوست به روی تو ندیدن سپری شد
همه گفتند زِ بازار گذر کردی و رفتی
دیده ام کور شد و وقتِ خریدن سپری شد
همه جا بودی و یک ثانیه هم با تو نبودم
گرچه ایّام برایم به دویدن سپری شد
نِشتَری هست نیازم که وَرَم کرده رَگِ غم
با خبر باش, وصالم به بُریدن سپری شد
دست بر دامنِ هرکس که رسیدم زدم امّا
راه ها بی تو, به مقصد نرسیدن سپری شد
اوّلِ عاشقی ام را دَمی از یاد نبردم
سحری را که به از خواب پَریدن سپری شد
رضا رسول زده