دستهبندی نشده
گریه های غریبانه
وقتی نگاه شهر پر از سنگ می شود
بشکستن هر آینه فرهنگ می شود
بیچاره من که عابر این شهر کینه ام
از هر طرف نصب سرم سنگ می شود
بر سبزی بهار در ان جا امید نیست
وقتی جفا به جای وفا رنگ می شود
اینجا درت وقت ثمر نیزه می دهد
اینجا کمیت عاطفه ها لنگ می شود
اینجا صدای پتک هر آهنگری چه خوب
با سم اسب جنگ هماهنگ می شود
آوای گریه های غریبانه دلم
در گوش شهر کوفه خوش آهنگ می شود
بر زلفهای دختر بابائی ات حسین
هر دست جای شانه زدن چنگ می شود
موسی علیمرادی