شعر مناجات با خدا
یا الله
بنده ای که خدا شدی برگرد
گرچه پُر ادعا شدی برگرد
در گناه کبیره می خندی
چقدر بی حیا شدی برگرد
آبروریزی ای نمک نشناس!
از سر سفره پا شدی برگرد
دل بیمار، بدترین مرض است
به بلا مبتلا شدی برگرد
چه عذابی کنم بفهمی که
سرکش و بی بها شدی برگرد
من رفیق توام! تو با من باش
با وفا! بی وفا شدی برگرد
پس کجایی بیا که دلتنگیم
دور، از جمع ما شدی برگرد
باز زهرا به زحمت افتاده
گرچه دیده رها شدی برگرد
شب جمعه حسین، منتظر است
زائر کربلا شدی برگرد
مادری داد می زند پسرم
کشتهء از قفا شدی برگرد
مادری داد می زند سرِ صبر
قطعه قطعه چرا شدی برگرد
نه کفن مانده و نه پیراهن
چقدر نخ نما شدی برگرد
رضا دین پرور