شعر شهادت اميرالمومنين (ع)

یا امیرالمومنین

تنها دلت نبود که شوق شفا نداشت
حتی طبیب هم به شفایت رضا نداشت

حق میدهم که دیده بدوزی به راه مرگ
دنیای بعد فاطمه دیگر صفا نداشت

بابای مهربان تمام یتیم ها
بعد از تو سفره های یتیمان غذا نداشت

زخم سرت اگر که دوا داشت باز هم
زخم عمیق قلب تو هرگز دوا نداشت

طوری فراق فاطمه قد تو را شکست
سی سال خونجگر شدنت هم صدا نداشت

همراه تو فقط حسنینند ای غریب
بی شک مدینه غربت دفن تو را نداشت

کوفه پس از تو باز هم اهل وفا نشد
هرچند این دیار از اول وفا نداشت

با بغض بر حسین تو شمشیر می زدند
حتی برای بوسه ای آن جسم جا نداشت

محمدعلی بیابانی

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا