شعر مدح امام حسين (ع)

حسینیه

دارد تمامی بدنم تیر می کشد

روحم که خسته است , تنم تیر می کشد

حتی بمیرد این تن اگر در غم شما

بر روی پیکرم , کفنم تیر می کشد

وقتی که صحبت از عطش و آب می شود

لب تشنه می شوم , دهنم تیر می کشد

می خواهم از کنار حسینیه رد شوم

یکباره پای رد شدنم تیر می کشد

آنسو کنار رود , یَلی تشنه جان سپرد

قلبِ برادری که منم , تیر می کشد

دارند دستهای مرا قطع می کنند

انگار بال ِ پر زدنم تیر می کشد

شش ماه نیست آمده , پرپر که می شود

احساس باغبان شدنم تیر می کشد

هم سینه ام سه مرتبه سوراخ می شود

هم تار و پود پیرهنم تیر می کشد

با خنجری سر از بدنم می شود جدا

دارد سرِ جدا ز تنم تیر می کشد

یورش که می برند به غارت , حرامیان

گلبرگهای یاسمنم تیر می کشد

در دست های یک نفر از گوشواره ها –

خون می چکد وَ گوش ِ زنم تیر می کشد

تیر سه شعبه را بکش از چشمهای من

دارد تمامی بدنم تیر می کشد

پیمان آل ابراهیم

 

نمایش بیشتر

اشعار مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

برای امنیت، از سرویس reCAPTCHA Google حریم خصوصی و شرایط استفاده استفاده کنید.

دکمه بازگشت به بالا