عجیب نیست که نامش علیّ سجاد است
که سهمش از همه دنیا حریم سجاده ست
حسین را پسر است و به مجتبی داماد
شگفت! از دوجهت نسل او علی زاده ست
بگو به مدعیان امامت و عصمت
علی برای تقابل همیشه آماده ست
گواه او حجرالاسود است بی خردان!
به حرف آمدن سنگ پیش او ساده ست
پس از شهادت او خلق تازه فهمیدند
که بوده شب به فقیران طعام می داده ست
به روضه می رسد این شعر، دست شاعر نیست
قلم اگر که می افتد به دست بالا دست
اگرچه با غل و زنجیر روی مرکب بود
گمان کنم دوسه باری به خاک افتاده ست
به کربلا نرسیده ست هرکه، گمراه است
یگانه راه رسیدن به عشق، این جاده ست
کدام جاده؟ همان جاده ای که هر قدمش
نشان پرپری از لاله های دلداده ست
میان آن غل و زنجیرها به ما آموخت
اسیر عشق حسین است هرکه، آزاده ست
علی سلیمیان