نگو که نیست بگو دیدها خطا دارد
به هر کجا بروی نور, ردّپا دارد
دروغ بسته به خورشید قاری غیبت
که نصّ اَشرَقتِ الارض, ماجرا دارد
به صف شوید امام نماز میآید
که با وجود جماعت شود فرادی رد
نشانی در او را بپرس از چوپان
دخیل بر که شدی قریه کدخدا دارد
به برگ و بار ریاضت مبند دل بی او
که باد میبرد آخر هر آنچه باد آرد
خبر دهید به دزدان کور دریایی
هنوز کشتی این قوم ناخدا دارد
سرودن از تو الا پادشاه خوبی ها
همیشه طعم غزلهای خواجه را دارد
میلاد حسنی