شعر شهدا
یک مشت خاک
نرفته است که یک مشت خاک بردارد
بیاورد … یا عکس از پلاک بردارد
کسی که مست میِ عشق میشود دیگر
چرا پیالهای از خون تاک بردارد !؟
به سینهاش دارد یاد میدهد آنجا
رسید وقتی؛ چون غنچه چاک بردارد
بدون پاهایش رفته است تا پرده
ز روی خاطرهای هولناک بردارد
چفیّه ای هم تنها برای او کافیست
نیاز نیست که با خویش ساک بردارد
در اوج سجده کلنجار میرود با خود
چگونه سر از این خاکِ پاک بردارد
…
برای خاطر یک مشت استخوان این بیل
چقدر باید از این دشت خاک بردارد
زین العابدین آذر ارجمند