ایوان تو قرارِ دِلِ بی قرار ها
در گوشه چشم توست شکوه وقار ها
گر جوی خون طلب کنی از عاشقان خویش
صف می کشند در نظرت جان نثار ها
ایوان تو قرارِ دِلِ بی قرار ها
در گوشه چشم توست شکوه وقار ها
گر جوی خون طلب کنی از عاشقان خویش
صف می کشند در نظرت جان نثار ها
آشکارا مست او بودیم و پنهان نیزهم
طعنه ها خوردیم ما از این و از آن نیزهم
خلوت خود را نکردم با کمی جلوت عوض
دارد این آرامش عشاق طوفان نیزهم
حکم تقدیر بر این است که حیدر باشی
جانشین خلف شخص پیمبر باشی
نام زیبای تو بر سر در دل حک شده است
تا پناه دل غمدیده ی نوکر باشی
تمامِ عـرشِ خـدا پیشِ پایِ تو هیچ است
یقینِ من شده دین بی ولایِ تو هیچ است
قسم به ذاتِ خـداوندِ لا شریـک لـَه
کسی که نیست غلامِ سرایِ تو هیچ است
هرکس که بی حب تو سمت حق به راه افتاد
در ابتدای راه خود با سر به چاه افتاد
با دیدن سیمای تو ظلمت فراری شد
از آن به بعد از چشم مردم نور ماه افتاد
بروی ماه تو باید علی حجاب کشید
بجای صورت تو بای آفتاب کشید
برای شیعه چه مقدار اشک ریخته ای؟
که بار چشم پرآب تو را سحاب کشید
گاهی میان راه عقب را نگاه کن
خیر کثیرِ حضرت رب را نگاه کن
بی خود نبوده که شب و روزت علی شده
از لطف فاطمه است سبب را نگاه کن
هُوالاول علی بود و هُوالآخر علی بوده
همیشه اولین و آخرین سنگر علی بوده
خودش را در درون کعبه آورده به این دنیا
که هم مولود علی بوده ست و هم مادر علی بوده
دست بالای تمام دست ها دست علی است
قدرت حق ابتدا تا انتها دست علی است
می شود عضوی مگر از تن جدا محسوب کرد
نیست گر او حق چرا دست خدا دست علی است
هرکس که بی حب تو سمت حق به راه افتاد
در ابتدای راه خود با سر به چاه افتاد
با دیدن سیمای تو ظلمت فراری شد
از آن به بعد از چشم مردم نور ماه افتاد
ساقی نشسته دور او باده زیاد است
از این طرف هم مست آماده زیاد است
زاهد گمان کرده که هر مستی حرام است
هر نعمتی که حق به او داده زیاد است
هر آنچه غیر تو را در جهان سراب نوشتند
به شرح گیسوی تو عارفان کتاب نوشتند
طناب بسته ی دستان توست از چه احادیث
به جعل,دست تو را بسته ی طناب نوشتند