شعر مدح امام حسين (ع)

بی سر و سامان

بنویسید مرا بی سر و سامان حسین

جگری سوخته و پاره گریبان حسین

پای شش گوشه گدا را بنشانید و سپس

بنگارید مرا دست به دامان حسین

هوای محرم

لبریز اشک و آهم و دل تنگ روضه ها

دل تنگ پادشاهم و دل تنگ روضه ها

تاثیر گریه های عقیله است بی گمان

وقتی که سربراهم و دل تنگ روضه ها

ای مهربان ترازپدرومادرم حسین..

ای سایه ات فتاده به روی سرم حسین
معنای واقعی اصول الکرم حسین

یک یاحسین گفتم و دیدم غمی نماند
تسکین دردهای دل مضطرم حسین

سرم هوای تو دارد

نفس بده که نفس پای این علم بزنم

نفس بده که فقط از حسین دم بزنم

سرم فدای قدم هات آرزو دارم

که سرنوشت خودم را به خون رقم بزنم

گفتم حسین

گفتم حسین در دل من غصه جا گرفت

قلبم شکست و چشم دوباره عزا گرفت

عهدی نوشتم  ام که بمانم به پای تو

عهدی که از ازل ز عالم خدا گرفت

مناجات

ما عمر خویش وقف خرابات کرده ایم

از لطف باده, کسب کمالات کرده ایم

با می گسارها, همه شب تا دم سحر

با خالق یگانه مناجات کرده ایم

پای منبرت

لبریزم از حیا و ادب پای منبرت

پر شور و اشتیاقم و تب پای منبرت

ارباب جان تویی سبب سجده های من

آموختم عبادت رب پای منبرت

کجایی رفیق من؟

پیراهن سیاه کجایی رفیق من؟

 اندوه و اشک و آه کجایی رفیق من؟

 بوی محرم است فضارا گرفته است

 ای بی نظیرماه,کجایی رفیق من؟

رسم نوکری

ﺣﺎﻟﻢ ﺧﺮﺍﺏ, ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺍﻡ ﺭﻭﺑﺮﺍﻩ ﻧﯿﺴﺖ

ﺩﺭ ﮐﻮﻟﻪ ﺑﺎﺭ ﻋﻤﺮ,ﺑﻪ ﻏﯿﺮ ﺍﺯ ﮔﻨﺎﻩ ﻧﯿﺴﺖ

ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻥ ﺩﻟﺖ ﺷﺪﻩ ﮐﺎﺭﻡ ﺷﺒﺎﻧﻪ ﺭﻭﺯ

ﺍﯾﻦ ﺭﺳﻢ ﻧﻮﮐﺮﯼ ﺩﺭ ﭘﺎﺩﺷﺎﻩ ﻧﯿﺴﺖ

می ارزد

بندﮔﯽ درعوض سروریت می ارزد

شعرباشوق ثناگستریت می ارزد

دل وجان را اﮔﺮ از دست دهم ای ارباب

به هوای نفسی دلبریت می ارزد

مرابرد…

روی پر جبریل بودم که مرا برد

گفتم نجف می خواهم… اما کربلا برد

 جبریل هم در قرب عرشی اش نبرده است

حظّی که بال فطرس از بام شما برد

شفامزه می دهد

در راه عشق رنج و بلا مزه می دهد

در سلک ماست بزم عزا مزه می دهد

ترجیح می دهم بشوم مبتلا ولی

چون نام تو دواست شفا مزه می دهد

دکمه بازگشت به بالا