این چشمها برای که تبخیر میشود؟
این حلقهها برای چه زنجیر میشود؟
پیراهن محرم من را بیاورید
دارد زمان هیأت من دیر میشود
این چشمها برای که تبخیر میشود؟
این حلقهها برای چه زنجیر میشود؟
پیراهن محرم من را بیاورید
دارد زمان هیأت من دیر میشود
خالی شد از نبودن تو زیر پای من
قحط امید آمده بین صدای من
ترس همیشگیم همین است یک نفر
در خدمت نگاه تو باشد به جای من
وقتی که سوغات فرشته تربت توست
عرش خدا هم گوشه ای از هیئت توست
پس تا که در عرش خدا روضه بگیرند
پیراهن پاره نشان هیئت توست
عشق من و تو چه ماجرایی دارد
این قصه چه شاهی چه گدایی دارد
من بین صفا و مروه هم میگویم
ایوان نجف عجب صفایی دارد
قاسم صرافان
باید مسیر طاعتمان را عوض کنیم
سجاده عبادتمان را عوض کنیم
باید برای اینکه شویم عاقبت به خیر
نوع خلوص نیتّمان را عوض کنیم
تو لحظه های آخر وقتی دارم میمیرم
ترسم اینه که مزد نوکریمو نگیرم
ترسم اینه دم مرگ چشم انتظار بشینم
تنها باشم آقاجون روی تو رو نبینم
غفلت از یار گرفتار شدن هم دارد
از شما دور شدن زار شدن هم دارد
هر که از چشم بیفتاد محلش ندهند
عبد آلوده شدن خار شدن هم دارد
ای سر همیشه خاک سر کوی یار باش
هرگز زجا ملرز و به آن استوار باش
آنقدر گویمت که انیست فقط رضاست
پس تا ابد به صحن و سرایش غبار باش
هم شوق پریدن به کبوتر دادی
هم هر چه که خواستم تو بهتر دادی
ما سطح نگاهمان فقط این دنیاست
اما تو کرم کردی و محشر دادی
سینا نژاد سلامتی
مجنون شدم که راهی صحرا کنی مرا
گاهی غبار جادهی لیلا کنی مرا
کوچک همیشه دور ز لطف بزرگ نیست
قطره شدم که راهی دریا کنی مرا
به درد و غم مبتلا می روم
دریغا که از کربلا می روم
اگر چه جدا گشتم از کوی یار
دل و جان من مانده در این دیار
کشتی شکست خورده ی» موج فرات ها!
ارکان آسمان به تو دارد ثبات ها
ای مبتدا به همه ی خیرها حسین!
ای منتهی الیه تمام نجات ها