شعر مناجات امام حسين (ع)

یاد تو بودم

هرجا دلم شد غرق غم یاد تو بودم
هر وقت داغی دیده‌ام یاد تو بودم

بین صفا و مروه را با روضه رفتم
در سعی خود با هر قدم یاد تو بودم

بیچاره ام

بیچاره ام، دل خسته ام، زارم، نزارم
باز آمدم چون ابر بارانی ببارم

قلب سیاه و چشم خشک آورده ام من
اشکم نمی آید، گره خورده به کارم

بیچاره ام

بیچاره ام برای دِلم فِکرِ چاره کن
ارباب جان، به رَعیَّتِ خود یک نظاره کن

من با سَرِ خودَم سَرِ بازار آمدم
اَصلاً بیا و قَبلِ خَرید اِستِخاره کن

لطف پنج تن

عاشق که باشی وضع من را تازه می فهمی
اینگونه‌ سرگردان شدن را تازه می فهمی

پروانه را از نیمه شب زیرنظر داری
وقتی سحر شد،سوختن را تازه می فهمی

ماتم برای ما

شادی برای مردم و ماتم برای ما
خنده برای خلق ولی غم برای ما

خرج تو کرده ایم خدا کرد خرج ما
چه خیرها که داشت دودرهم برای ما

با رضای تو به دامان رضا افتادم

تا که از لغزش بسیار ز پا افتادم
با رضای تو به دامان رضا افتادم

از ولی نعمت خود این‌ همه غافل بودم
باز اما به مسیر شهدا افتادم

حسین جان

هر نَفس که می کشم عمرم به پایان می رسد
می شوم نزدیک تر بر مرگ و هجران می رسد

کلّ ِ دارایی من این هیئت است و گریه ها
هر دقیقه بی شما اندوه و خُسران می رسد

مریض عشق تو هستم

مریض عشق تو هستم دوا نمیخواهم
دخیل دامنم اما شفا نمیخواهم

همین که کشته عشق توام مرا کافیست
تو اعتبار منی خون بها نمیخواهم

حسین جان

خاطر تو ز هر کوچه سر درآوردم
به عشق مجلستان بود پر درآوردم

تفعلی زدم و فال روضه ات آمد
برای آدم و عالم خبر درآوردم

پرچم سیاه ارباب

در این عالم هر آنچه دارم از این چشم تر دارم
من از اشکی که بر غیر تو میریزد حذر دارم

مرا اصلا نمیفهمد کسی غیر از تو این یعنی
همیشه وقت هر دردی تورا مد نظر دارم

حسین من

کام خشکت برزبانت از عطش چسبیده بود
مادرت با اینکه دریا را به تو بخشیده بود
تیره درچشمت زمین و آسمان گردیده بود
درمیان دست قاتل گردنت چرخیده بود

عزیز زهرا

ای جان مسیح را مسیحا!
خیرالمثل خدای اعلی

یک جلوه ی عزت تو امروز
صد جلوه ی عزت تو فردا

دکمه بازگشت به بالا