یک نظر کن به دل دربه در نوکرها
دست خود را بکش آقا به سر نوکرها
سر به زیریم و گرفتار ز بس خم کرده
معصیتهای فراوان کمر نوکرها
یک نظر کن به دل دربه در نوکرها
دست خود را بکش آقا به سر نوکرها
سر به زیریم و گرفتار ز بس خم کرده
معصیتهای فراوان کمر نوکرها
سفره دار ماه مهمانی تویی
رازق رزق دعا خوانی تویی
بانی چشمان بارانی تویی
با خبر از درد پنهانی تویی
گریه کردم وقت افطار و سحر
یابن زهرا از تو هستم بی خبر
واسطه ی فیضِ الهی بیا
نقطه ی پایانِ تباهی بیا
چند بماند رخ تو در حجاب
خیز و نما یکسره پا در رکاب
عبد رسوای شمایم کمکم کن آقا
بی تو در دام بلایم کمکم کن آقا
بس که با عُجب و ریا بوده همه اعمالم
شاهدی رو به فنایم کمکم کن اقا
آقا نصیب من کن , چشمان تر شب قدر
لطفی کن و دوباره ٬ من را بخر شب قدر
نفسم مرا زمین زد , شرمنده ام شدم بد
حالا رسیده ام باز , بی بال و پر شب قدر
یک بار اگر که با تو شبم سر شود بس است
یا خاک پای حضرتت این سر شود بس است
احیا گرفته ام که تو احیا کنی مرا
قدرم اگر که با تو مقدر شود بس است
ای مقصد تمام دعاهای ما بیا
تنها دلیل دیده ی دریای ما بیا
جز تو کسی مراد شب قدر ما که نیست
ای آرزوی هر شب احیای ما بیا
با روی سیه , با دل زنگار گرفته
با این قلم رنگ ز اغیار گرفته
امروز کمی اشک و کمی آه نوشتم
امروز دلم از غمت انگار, گرفته
ارزان نفروشیم گران جانی خود را
مردیم و ندیدیم رخ جانی خود را
پیر از سر ناسازی ساز دل خویشیم
می خورد زلیخا غم زندانی خود را
دلمرده ایم و یاد تو جان می دهد به ما
قلبیم و بودنت ضربان می دهد به ما
ماه خدا دومرتبه بی ماه روی تو
دارد بشارت رمضان می دهد به ما
یک قدم میآیم و صدها قدم یارم شوی
با همه ناقابلی آقا خریدارم شوی
نیست گهگاهی حواسم با تو پس در غفلتم
در کمال بی خیالی ناگهان یارم شوی
یک دمی از پرده برون آ, گلم
بین که چه آرام گرفته دلم
دل به تولای شما بسته ام
این همه از دوریی تو خسته ام