شعر مدح و مناجات امام زمان (عج)

یا ولی الله

حالا که قرار است سرانجام بمیرم
خوب است که با مستی از این جام بمیرم
یک عمر رد پای تو را گشتم و ای کاش
هر جا که نهادی به زمین گام بمیرم

زخمیِ معصیتم

با غم و غصه ی بسیار به تو رو زده ام
باز قلبم شده بیمار به تو رو زده ام

زخمیِ معصیتم کاش نگاهم بکنی
سر به زیر آمدم ای یار به تو رو زده ام

کلاغ روسیاه

شب قدره و دلم بدجوری تو هول و ولاس
برا بخشیده شدن رضای تو شرط خداس
دنیا بین من و تو فاصله انداخته اقا
خیلی وقته نوکرت قافیه رو باخته اقا

تقدیرم امشب

شب قدر سرنوشتم , می بینی دلشوره دارم
نکنه تموم شه امشب, رو زمین بمونه بارم

نکنه که بین خوبا , دست من خالی بمونه
واسه من دوباره تنها , بی پرو بالی بمونه

معصیتهای فراوان

یک نظر کن به دل دربه در نوکرها
دست خود را بکش آقا به سر نوکرها

سر به زیریم و گرفتار ز بس خم کرده
معصیتهای فراوان کمر نوکرها

یابن زهرا

سفره دار ماه مهمانی تویی
رازق رزق دعا خوانی تویی
بانی چشمان بارانی تویی
با خبر از درد پنهانی تویی

گریه کردم وقت افطار و سحر
یابن زهرا از تو هستم بی خبر

شبِ هجران

واسطه ی فیضِ الهی بیا
نقطه ی پایانِ تباهی بیا

چند بماند رخ تو در حجاب
خیز و نما یکسره پا در رکاب

غم و درد

عبد رسوای شمایم کمکم کن آقا
بی تو در دام بلایم کمکم کن آقا

بس که با عُجب و ریا بوده همه اعمالم
شاهدی رو به فنایم کمکم کن اقا

شب قدر

آقا نصیب من کن , چشمان تر شب قدر

لطفی کن و دوباره ٬ من را بخر شب قدر

نفسم مرا زمین زد , شرمنده ام شدم بد
حالا رسیده ام باز , بی بال و پر شب قدر

فراق یار

یک بار اگر که با تو شبم سر شود بس است
یا خاک پای حضرتت این سر شود بس است

احیا گرفته ام که تو احیا کنی مرا
قدرم اگر که با تو مقدر شود بس است

غایب

ای مقصد تمام دعاهای ما بیا
تنها دلیل دیده ی دریای ما بیا

جز تو کسی مراد شب قدر ما که نیست
ای آرزوی هر شب احیای ما بیا

یا ولی الله

با روی سیه , با دل زنگار گرفته
با این قلم رنگ ز اغیار گرفته

امروز کمی اشک و کمی آه نوشتم
امروز دلم از غمت انگار, گرفته

دکمه بازگشت به بالا