شعر مدح و مناجات امام زمان (عج)

با حال مضطر آمدم

با حال مضطر آمدم آقا گدایی
شاید کنارت جا بگیرم با گدایی

سرگرم معصیت شدم در طول هفته
با بال زخمی آمدم حالا گدایی

سایه ی لطفت

کم نکن سایه ی لطفت ز سرم آقاجان
گرچه من جنس خرابم بخرم آقاجان

آنقَدر فکر و خیالم شده دنیا دیگر
از غم و غصه ی تو بی خبرم آقاجان

شوقِ آمدنت

هر چند , شوقِ آمدنت در دعای ماست
هر چند , ردّ پای تو در ربنای ماست …

اما برای تو قدمی برنداشتیم
در جاده‌ی مقابل تو ردّ پای ماست

این جگر سوخته

دگر ای دوست مرا در حرمت محرم کن

رفتم از دست نگاهی به دل ماهم کن

یا بیا جانب قبله بکشان پای مرا

یا بر احوال دلم فکر کمی مرهم کن

طلــــوع نگاه تو

میان این همه نیرنگ های شیطانی
تویی که وارث انگشتر سلیمانی

کجایی ای پسر کشتی نجات, بیا
نجاتمان بده از موج های طوفانی

توبه کن

ای نفس, یا به خاطر آقا خطا نکن
یا بعد از این برای ظهورش دعا نکن

او از خدا به جای تو شرمنده می شود
باشد… تو از امام زمانت حیا نکن!!!

حرم قرب تو

تا دلم در حرم قرب تو یابد راهی
آتشی زن که برآید زوجودم آهی
سفر از خویش نکردم که رهم دور افتاد
ورنه تا کعبه وصل تو نباشد راهی

گرد یتیمی

دوباره گرد یتیمی نشسته بر مویت
و رود رود عزا جاری است از رویت

به یاد مادرت امشب نشسته میخوانم
نماز صبر به محراب طاق ابرویت

مناجاتِ سحر

مانده ام بی کس و از عشق شما دور شدم
خوب داری خبر از من که چرا دور شدم

رفتم آنقدر به دنبال گناهانْ که دگر
در ته چاهم و از شرم و حیا دور شدم

بهار بندگی ام

بهار بندگی ام را خودم خزان کردم
گناه کردم و از کرده ام زیان کردم

چقدر دل, سرِ آمال خویش آزردم
چه کارها که برای دو لقمه نان کردم

ناله های بین روضه

سائلی بیچاره ام در بین راه افتاده ام
بی کس و تنها شدم بی سرپناه افتاده ام

باید امشب گریه ی سیری کنم بر حال خود
بی حیایی کرده ام در قعر چاه افتاده ام

قنوتِ نیمه شب

چشمت رقم زد در ازل تقدیر من را
رویای من , تفهیم کن تعبیر من را

از جانبِ من بوده بدعهدی همیشه…
تو چشم پوشی می کنی تاخیر من را

دکمه بازگشت به بالا