شعر مدح و مناجات امام زمان (عج)

یوسف فاطمه

هر که آواره شده خانه خراب افتاده
هر کسی دور شد از تو به سراب افتاده

غافلیم از تو و بر بار گناه افزودیم
در هوا و هوس نفس شتاب افتاده

حرفِ عشق

هرجا مسیر ما به شما ختم می‌شود
جایِ قـدومِ پاکِ شما چـَشم می شود

آنجا که حرفِ عشق تو باشد تو حاضری
بی تو چگونه مجلسِ ما بَزم می شود

خیلی صدایت کرده ام

رو بر درت آورده ام با سر به زیری
خیلی صدایت کرده ام با سر به زیری

خیلی شکستم توبه ام را, گاه و بی گاه
صد بار رو آورده ام با سر به زیری

از من بریده ای

گاهی خیال می کنم از من بریده ای
جایی دگــَر نگار دگــَر برگـزیده ای

گاهی خیال می کنم ای ماهِ پشت ابر
آلودگـیِ خـلوت این بنده دیده ای

با حال مضطر آمدم

با حال مضطر آمدم آقا گدایی
شاید کنارت جا بگیرم با گدایی

سرگرم معصیت شدم در طول هفته
با بال زخمی آمدم حالا گدایی

سایه ی لطفت

کم نکن سایه ی لطفت ز سرم آقاجان
گرچه من جنس خرابم بخرم آقاجان

آنقَدر فکر و خیالم شده دنیا دیگر
از غم و غصه ی تو بی خبرم آقاجان

شوقِ آمدنت

هر چند , شوقِ آمدنت در دعای ماست
هر چند , ردّ پای تو در ربنای ماست …

اما برای تو قدمی برنداشتیم
در جاده‌ی مقابل تو ردّ پای ماست

این جگر سوخته

دگر ای دوست مرا در حرمت محرم کن

رفتم از دست نگاهی به دل ماهم کن

یا بیا جانب قبله بکشان پای مرا

یا بر احوال دلم فکر کمی مرهم کن

طلــــوع نگاه تو

میان این همه نیرنگ های شیطانی
تویی که وارث انگشتر سلیمانی

کجایی ای پسر کشتی نجات, بیا
نجاتمان بده از موج های طوفانی

توبه کن

ای نفس, یا به خاطر آقا خطا نکن
یا بعد از این برای ظهورش دعا نکن

او از خدا به جای تو شرمنده می شود
باشد… تو از امام زمانت حیا نکن!!!

حرم قرب تو

تا دلم در حرم قرب تو یابد راهی
آتشی زن که برآید زوجودم آهی
سفر از خویش نکردم که رهم دور افتاد
ورنه تا کعبه وصل تو نباشد راهی

گرد یتیمی

دوباره گرد یتیمی نشسته بر مویت
و رود رود عزا جاری است از رویت

به یاد مادرت امشب نشسته میخوانم
نماز صبر به محراب طاق ابرویت

دکمه بازگشت به بالا