عیدی رسیده است , که در آن امید نیست
صدها بهار هم برسد , بی تو عید نیست
تکراری و شبیه به هم, چون گذشته ها
امسال هم اگر تو نیایی جدید نیست
عیدی رسیده است , که در آن امید نیست
صدها بهار هم برسد , بی تو عید نیست
تکراری و شبیه به هم, چون گذشته ها
امسال هم اگر تو نیایی جدید نیست
بیچاره ماییم و گدای بی نوا ماییم
ما را دعایی کن که محتاج دعا ماییم
هر کار هم کردیم دور از خیمه ات ماندیم
آقا خودت لطفی بکن بی دست و پا ماییم
دریاب این حال بد دنیای ما را
بی تو گرفته دلهره دل های ما را
ای کاش هر کس هم نشینت هست امشب
خالی کند در محضر تو جای ما را
دلتنگ بهاریم بهاری که نداریم
دنبالِ مزاریم مزاری که نداریم
دریاب زمین را به قراری که نداریم
این چشم بیارا به غباری که نداریم
شدم دهان به دهان با غم نبودن تو
دوباره دست به دست قلم گذاشته ام
اگر که جمع کنم من همه دعا ها را
برای آمدنت باز کم گذاشته ام
چنانکه ماه کمالش به نیمه ی ماه است
کمال نیمه ی شعبان بقیه الله است
هزار ساله شرابی ست انتظار ظهور
که هرکه خورد ازآن تا همیشه آگاه است
تقدیر ما هجر است دوری میکشد ما را
باید صدا زد لحظه مردن مسیحا را
چشمان ما خیره بدست مردم دنیاست
خرج همه جز یار کردیم این تمنا را
غربت کشیده آشنایش فرق دارد
آهش, صدایش, گریه هایش فرق دارد
فهمیده هر کس ذره ای دوری چشیده
هجران زده حال و هوایش فرق دارد
کمک کن این دلم ازاین سیاه ترنشود
از این که هست دلم پر گناهتر نشود
خدای من تو کمک کن که صاحب عصرم(عج)
خدا نکرده از این بی سپاه تر نشود
روزی ام را روزگارم تا که آجر می کند
ظرف خالی مرا صاحب زمان پر می کند
من کمی سختی که می بینم شکایت می کنم
آدم عاقل ولی اول تفکر می کند
ای روشنایی سحر فاطمیه ام
صاحب عزای خونجگر فاطمیه ام
ایام می روند به امید دیدنت
یک بار رد شو از گذر فاطمیه ام
تا فکر و ذکر من همه دیدار دلبر است
من در میان جمع و دلم جای دیگر است
من در میان جمع و دلم سمت سامراست
آنجا که اشک زائرش از آب کوثر است