سوختیم از هِق هِق ات از گریه هایت سوختیم
دور از دیدار امّا در هوایت سوختیم
باز با چشمانِ خود گشتیم دنبالِ شما
باز گُم کردیم عطرِ ردِّ پایت سوختیم
سوختیم از هِق هِق ات از گریه هایت سوختیم
دور از دیدار امّا در هوایت سوختیم
باز با چشمانِ خود گشتیم دنبالِ شما
باز گُم کردیم عطرِ ردِّ پایت سوختیم
دیده هامان ز فراق است که بارش دارد
قلب ها از تپش عشق تو لرزش دارد..
این دل خسته ز دوری و فراقت آقا
روزهایی که نبودید شمارش دارد…
دلگیرم از تمامی دنیا شتاب کن
مجنونم و به خاطر لیلا شتاب کن
وقتش رسیده صبح طلوعت فرارسد
پایان بده براین شب یلداشتاب کن
درانتظار تو چشمم همیشه بارانیست
وبی تو حال وهوای دلم چه طوفانیست
بیا که خیری ازاین زندگی نمی بینم
که لحظه لحظه ی عمرم پراز پریشانیست
ای اهل درد چشم ترم را بیاورید
آهی که بود دور و برم را بیاورید
باید به سوی خیمهی یارم سفر کنم
تا فرصت است بال و پرم را بیاورید
این من و هجر تو و حال به هم ریخته ام
رحم کن بر من و احوال به هم ریخته ام
منم آن عاشق جامانده ی روز عرفه
سر به زیرم سر اعمال به هم ریخته ام
تنها ترین امام زمین, مقتدای شهر
تنها, چه میکنی؟تو کجایی؟کجای شهر؟
وقتی کسی برای تو تب هم نمی کند
دیگر نسوز این همه آقا به پای شهر
تاصبح میخوابند و من تاصبح بیدارم
تازه به غیر از درد و دل , من دردهم دارم
درمان بیندازی نگاهش هم نخواهم کرد
اما بجایش درد بفروشی خریدارم
در سِــلک ما رَنجاندن دلدار جایز نیست
دلبستگی بر هیچ کس جز یار جایز نیست
آنانکه حسّ و حال مدح ات را نفهمیدند
گفتنــد کـار میـثم تمّــار جایز نیست
آن جمعه ای که روزظهورتو میشود
دلهای ما سراچه ی نور تو میشود
گرد و غبارجاده ی دل را گرفته ام
روزی دلم مسیر عبور تو میشود
با اخم, رؤیای مرا پر پر نگردان
کار مرا با این گنه,یکسر نگردان
من را اسیر درگه دیگر نگردان
پس التماست میکنم,رو بر نگردان
کاسه ی صبرم دگر لبریز شد آقا کجاست؟
این بهار زندگی پاییز شد آقا کجاست؟
سالها دنبال ذکری خاص گشتیم آخرش…
بهر بیماری ما تجویز شد: آقا کجاست؟