شعر مدح و مناجات امام زمان (عج)

مناجات با امام زمان عج

به یک نگاه تو بیدار می شود دل من

به یک کرشمه گرفتار می شود دل من

برای درک حضور تو ای گل نرگس

همیشه راهی گل زار می شود دل من

از تو نیامد خبری

طاقتم تاب شد و از تو نیامد خبری

جگرم آب شد و از تو نیامد خبری

عاشقانی که مدام ازفرجت میگفتند

عکسشان قاب شد و از تو نیامد خبری

 مهدی میری

 

آقا بیا …

صاحب عزای فاطمه آقا, بیا بیا

بزم عزای فاطمه بر پا, بیا بیا

بهر تسلی دل زینب دل حسین

با ذوالفقار حضرت مولا, بیا بیا

سال ها منتظر روز وصالت هستم

سال ها منتظر روز وصالت هستم

چشم در راه تماشای جمالت هستم

گر چه دورم ز تو امّا به خیالم آقا

صبح و شب معتکف کعبه ی خالت هستم

 

خوش به حال من مسکین …

سال ها منتظر روز وصالت هستم

چشم در راه تماشای جمالت هستم 

گر چه دورم ز تو امّا به خیالم آقا

صبح و شب معتکف کعبه ی خالت هستم 

العجل یا مولای , یا صاحب الزمان عج

روضه خوان غصِّه های کوچه ی غم العجل

داغدار روی نیلیُّ و قدِ خم العجل

چشمهای عاشق دیدار چشمت خشک شد

 لخته خون ماندهبه جای اشکِ نم نم العجل

ای روشنایی سحر فاطمیه ام…

منی که روز و شب از اشک, چاره می نوشم

دلم گرفت, از این روزهای خاموشم

فراغتی که فراق تو را ز پی دارد

هزار مرتبه سنگین تر است بر دوشم

سالی که نکوست ازبهارش پیداست

قلبم چو کویر و چشم هایم دریاست

یکسال گذشت و غصه هایم بر جاست

ایکاش کنار هفت سینم بودی

اینسفره ی ما بدون تو بی معناست

إِنَّا غَیرُ مُهمِلِینَ لِمُرَاعَاتِکُم وَ لَا نَاسِینَ لِذِکرِکُم…

عید جدیدی آمد و آغاز سالی‌ست

آقای من! این بار هم جای تو خالی‌ست

وقتی که لب می‌خندد و دل غرق آه است

یعنی که بی تو عیدهای ما خیالی‌ست

عادت

این یک مصیبت است( نبودی و زیستم )

تنها برای عـرض ارادت گریـستـم

سجاده پهن کردم و… دراوج گریه ها

دراشتیاق جنت و حور و پریستم

بهارنیست

احساس میکنم که نباشی بهارنیست

شعری میان دفتر این روزگار نیست

معطوف میشود به شما حس واژ ها

  آقا خودت بگو مگراین افتخار نیست؟

مثل همیشه..!

دردم مداوا می کنی مثل همیشه

عقده ز دل وا می کنی مثل همیشه

آینه زیبا می شود با یک نگاهت

دل را تو شیدا می کنی مثل همیشه

دکمه بازگشت به بالا