هفته ها رفت و چشم انتظارم
« ای قلم سوز لَرین دَه اَثَر یوخ »
ای نسیم سحر گاه جمعه
« آشنا دَن مَنَه بیر خَبَر یوخ »
هفته ها رفت و چشم انتظارم
« ای قلم سوز لَرین دَه اَثَر یوخ »
ای نسیم سحر گاه جمعه
« آشنا دَن مَنَه بیر خَبَر یوخ »
رو می کنم به روی شما جور دیگری
شاید نظر کنی تو به ما جور دیگری
شب های جمعه روضه ما را شما بخوان
ما را ببر به کرببلا جور دیگری
ازجمعه های بی تو چه دلگیرمیشوم
جان خودم ز جان خودم سیرمیشوم
با هر نفس که میکشم اقرار میکنم
از این نبودنت به خدا پیر میشوم
از روزهامن جمعه ها را دوست دارم
این جمعه های آشنا را دوست دارم
هر صبح جمعه ندبه میخوانم برایت
ازکودکی ام این دعا را دوست دارم
این زخم قدیمی زتو پنهان شدنی نیست
این زلف گره خورده پریشان شدنی نیست
از بعد تو برکت ز مزارع همه رفته ست
چون گندم ری,گندم ما نان شدنی نیست
سفره ها جمع شد و چیزی به ما ها نرسید
چقدر سخت مناجات کنم با “نرسید”
جمعه ها از پس هم در گذرند “آقاجان”
شاید این نوکرتو مرد و به فردا نرسید
از مالک وجودم کی می توان بریدن
چندی به غم سرودن تا کی تو را ندیدن
تقویم لحظه ها را با هر نفس شمردم
در آرزوی آنکه آنی به تو رسیدن
شب جمعه است , بیا حال مرا بهتر کن
فکر دلواپسیِ قلب منه مضطر کن
این شب جمعه اگر مقصد تو کرببلاست
نزد ارباب دعایی به منه نوکر کن
از بس که ریخت شب به شب اشک زلال ما
یوم العزا شده همه ایام سال ما
عاشق نگشته ای که ببینی چه می کشیم
پروانه شو , بسوز , رسی تا به حال ما
براى آنکه بیایى به جاده مى نگرم
براى تو چقدر حرف دارد این جگرم
هنوز هفته به هفته پَرَم زمین گیر است
هنوز بال ندارم به آسمان بپرم
از روز اول دل به عشق تو سپردم
جمعه به جمعه بین ندبه غصه خوردم
حرف تو که آمد وسط … مثل همیشه
دندان حسرت را به روی هم فشردم
سوز اشک و ناله ام چاره درد و غم نشد
یک نفس از سوز من بین خیالت کم نشد
چاره ای بر زخم دل میکردم اما هیچکس
همچو یاد دلبرم بر زخم من مرهم نشد