شعر مدح و مناجات امام زمان (عج)

بهارنیست

احساس میکنم که نباشی بهارنیست

شعری میان دفتر این روزگار نیست

معطوف میشود به شما حس واژ ها

  آقا خودت بگو مگراین افتخار نیست؟

مثل همیشه..!

دردم مداوا می کنی مثل همیشه

عقده ز دل وا می کنی مثل همیشه

آینه زیبا می شود با یک نگاهت

دل را تو شیدا می کنی مثل همیشه

حیف او …

حیف او که امام ما شده است

آبروبخش نام ما شده است

حیف آن نام کیمیایی که

وقت غم ها کلام ما شده است

مرا ببخش

مرا ببخش نگشتم چنان که می خواهی

به پات جان نسپردم ز فرط خودخواهی

همیشه عهد شکستن ز سمت من بوده

مرا ببخش که سوگند خورده ام گاهی

شهیدمصطفی احمدی روشن

شعری بخوان که کوک به این ساز آورد

شوری بزن که ذره به پرواز آورد

ذرات شعر من همگی مست نام توست

نامت به تار شعر من آواز آورد

مدح صدیقه ی کبری فاطمه الزهرا(س)

بی اذن تو هرگز عددی صد نشود

  بر هر که نظر کنی دگر بد نشود

  زهرا تو دعا کن که بیاید مهدی

  زیرا تواگر دعا کنی رد نشود

نیامدی؟!

چه دیده ها که دوخته به در شده و نیامدی

چه عمرها ز دوری تو سر شده و نیامدی

چه روزها که تا به شب نام توبرده شد به لب

چه چشمها که از غم تو تر شده و نیامدی

کشتی نساز ای نوح

کشتی نساز ای نوح طوفان نخواهد امد 

 برشوره زار دلها باران نخواهد امد 

 رفتی کلاس اول این جمله را عوض کن 

 آن مرد تا نیاید باران نخواهد امد…

شاعر؟؟

همسفرت باشم

ای کاش همیشه نوکرت باشم من

از سینه زنان مادرت باشم من

ای کاش که می شد ای عزیز زهرا

یک کرب وبلا همسفرت باشم من

سیدمجتبی شجاع

انتظار

امسال بیا بهار را حفظ کنیم

چشم و دل بی قرار را حفظ کنیم

جمعه نه,تمام هفته با ندبه ی خود

حیثیت انتظار را حفظ کنیم

هدیه ارجمند

 

کبوترحرم

زابتدای وجودم به من نظر داری

تویی که دم به دم ازحال من خبر داری

طواف کوی تو بالاتر از هزاران حج

به روی گنبد خود بوسه  ی قمرداری

گفتم…

گفتم که بی قرار تو باشم ولی نشد

تنها در انتظار تو باشم ولی نشد

گفتم به دل که جلب رضایت کند نکرد

گفتم که جان نثار تو باشم ولی نشد

دکمه بازگشت به بالا