شعر مدح و مناجات حضرت رقيه (س)

گوشه ی خرابه

نیمه شب گوشه ی خرابه کسی , داشت با شاپرک سخن می گفت

دختری داشت دردودل می کرد , زیرلب نم نمک سخن می گفت

باسرانگشت خاکی أش آرام , شانه می زدبه موی بابایش

از سفر.گم شدن.بیابان.خار , ازهمه تک به تک سخن می گفت

شعر ولادت حضرت رقیه (س)

باید سخن جاری شود تا ما بخوانیم

باید خدا روزی کند نوکر بمانیم

باید ز بالا گفت و از بالا مدد خواست

چون نوکر ایل و تبار آسمانیم

ملیکه ی همه عالم

الحق ملیکه ی همه عالم رقیه است

الحق دلیل ریزش اشکم رقیه است

زمزم نشد درست ز پاهای اسمعیل

با من بگو که خالق زمزم رقیه است

نیمه شب

در دیدن داغ لاله تصمیم گرفت

درباره زخم ناله تصمیم گرفت

گفتند چه کس سر پدر را گیرد

در نیمه شب سه ساله تصمیم گرفت

 اسماعیل سکاک

 

دَم مسیحایی

منم و آسمانِ زیبایی

کهکشانی همه تماشایی

منم و روحهای روحانی

صاحبان دَم مسیحایی

فاتح شام

حق خواسته که دست عطا داشته باشی

بالابنشینی و گدا داشته باشی

والله که حق است که در جمع بزرگان

بالای سر عمّه تو جا داشته باشی

حنانه ترین دختر

با خنده یخود صفای دلها می شد

آرامش ِخاندانِ طاها می شد

حنانه ترین دختر این کاشانه

در کودکی اش مادر ِبابا می شد

نامت نمک حضرت زهرا

نه , که گفته که تو جا در دل دنیا داری

تو سر ِدوش ابالفضل فقط جا داری

شور ذکر تو که شیرین شده از این جهت است

که به نامت نمک حضرت زهرا داری

رقیه خاتون

کسی که علت ایجاد شیث و شمعون است
قسم به حضرت زهرا رقیه خاتون است

شبیه زهرا

مشغول به دلبر ی ز بالا شده ای

زهرا , چقدر شبیه زهرا شده ای

امشب من و مادرت نگاهت کردیم


با چادر مادرم چه زیبا شده ای

رقیه مذهب شدم

مست شدم رقیه مذهب شدم

باده خور از ساغر زینب شدم

شکر که قلاده زدندم ز لطف

تا سگ این بیت ملقّب شدم

توحید شالچیان ناظر

أنا کلب الرّقیه

 

ساده و بی کنایه می گویم

مثل ترتیل آیه می گویم

تا در این سینه ام نفس باقیست

” أنا کلب الرّقیه ” می گویم

 توحید شالچیان ناظر

 

دکمه بازگشت به بالا